ایزدخوانی یکم

بنام یزدان بخشاینده ی مهربان

ای خدای مهربان

ای خدای فرزانه

ای خدای دانا

ای خدای توانا

کسانی می گویند که تو نیستی!

اما من می گویم که هستی

چون من هستم!

چون همه هستند

اگر تو نیستی پس چگونه ما هستیم ؟

ای خدای مهربان

امشب با تو خلوت کرده ام

و برای تو و دل تو می نویسم

همان دلی که بس مهربان و بردبار است

همان دلی که با آن می اندیشی و فرمان می دهی

بر دلهای فرمان می دهی

فرمان می دهی تا نیک باشند

فرمان می دهی که به ما فرمان دهند که نیکو و نیکوکار باشیم

ای خدای همه ی جهان هستی

ای کسی که به بندگانش و آفریدگانش ستم روا نمی دارد

ای پروردگار جهانیان

نیک می دانم و یقین دارم

که تو هرکاری را که در جهان هستی روی می دهد

می دانی و تو هستی که کارها را سازماندهی می کنی

می دانم اگر بدی هست و اگر نیکی هست همه از تدبیر و تقدیر توست نه جز تو

پس ای سرور ای مهربان یا پروردگار

بر بندگان راستینت نیکی فرود آور و گناهانشان را گرچه جهان را پرکرده باشد بی آمرز

چه اینکه آنها اگر فرصتی بیابند تو را می ستایند و برای تو می کوشند

اما بدکاران هر فرصتی که بیابند بر ضد تو می کوشند و کوششان به راستی در آتش است

آنها به چیزی نمی رسند چون به تو نرسیده اند

آنها به سرابی از تو رسیده اند و براستی تو برای آنها سرابی می شوی

ای سرور ما و ای آقای ما

ما را اندرز ده که به اندرز تو شادمان و خشنودیم

ما را به راه راست رهنمون کن

راه کسانی که به ایشان نعمت داده ای

نه راه گمراهان و نه کسانی که بر آنها خشم گرفته ای

راهی راست و بدون سنگلاخ

راهی امیدوار کننده

راه تو ای امید دلهای تنها و شکسته